اثرگذاریهای بزرگِ یک جمله حِکمی نوعاً برآمده از محتوای فشرده (فحوای منطقی و معنوی) در آن جمله است که میتواند در عین کوتاه و ساده بودن و در لحظهبودن، در عمق تاریخ بشر نافذ گردد. این جملات تاریخی و حکمتهای انسانی، محدود به یک فرهنگ یا سرزمینی خاص نیست، بلکه جملههایی هستند فراسرزمینی و در سطح جهانی؛ مثلاً «آنچه برای خود میپسندی برای دیگری هم بپسند (احب للناس ما تحب لنفسک)»، «زگهواره تا گور دانش بجوی (اطلبوا العلم من المهد الی اللحد)»، «عالم بی عمل زنبور بی عسل است (عالم بلا عمل کشجر بلاثمر)» و یا جمله سعدی که «بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند» همه جملاتی هستند که در همه فرهنگها مبنای بسیاری از کنشهای اجتماعی به حساب میآیند. برخی از این جملات کلیدی هم نه متعلق به همه جهان بلکه مربوط به قلمرو اعتبار یک تمدن است، هرچند ممکن است قابلیتهای فراتمدنی هم داشته باشد؛ مانند آیهها و جملات ذیل در قلمرو جامعه مسلمین: «و اعدوا لهم ماستطعتم من قوه»، «و امرهم شوری بینهم»، «کنتم خیر امه اخرجت للناس» (که بنابر برخی نظرات شرقشناسان همین آیه نقطه عزیمت تمدنی مسلمانان بوده است) و «هیهات منا الذله» که هر یک از اینها در فرهنگ مسلمانان به عنوان یک متن نهادینه شده در سبک و سلوک زندگی مسلمانان تعیینکننده و اثرگذار بوده است.
صلوات و ایجاد شبکهای از باور، ارزش و معنا
در این میان ذکر صلوات (اللهم صل علی محمد و آل محمد) از جملات و دعاهای ساده و در عین حال بسیار فشرده و عمیقاً اثرگذار در فرهنگ مسلمانان اعم از شیعه و سنی بوده و در طول تاریخ اسلام و گذشته تمدن اسلامی بسان کلمه طیبهای شبکهای از باور، ارزش و معنا را بهوجود آورده است. شاید هیچ جملهای همچون صلوات در زندگی روزمره عبادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی زیست اقتصادی مسلمانان (در بازار مسلمین) این اندازه رواج نیافته است. فرهنگ صلوات در میان مسلمانان از یک طرف ریشه در قرآن دارد، آنجا که خدا میفرماید «إِنَّ اللهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا»؛ از طرف دیگر ریشه در نماز روزانه مسلمانان و صلوات در ذکر تشهد و قنوت و سجده و رکوع و همچنین در شخصیت قدسی خود پیغمبر و روایات فراوانی از شیعه و سنی در فضیلت صلوات دارد. البته این ذکر و دعای رحمت و محبت که مسلمانان بدان خو گرفتهاند و در همه ساحتهای زندگی از آن استفاده میکنند، کمتر در اندیشهها و تأملات آکادمیک مسلمانان مورد بحث و گفتوگو قرار گرفته است.
درست است که ذکر صلوات بازتاب ارزشهای فرهنگی جامعه مسلمانان در مورد «پیامبر رحمت» است و وصف پیامبر به «رحمه للعالمین» از سازههای بسیار مهم در شکلبندی جامعهای بر بنیان رحمت و مودت است ولی خود فعل صلوات و تکرار آن نیز نه فقط به مثابه یک سلوک معنوی روزانه و نه تنها به عنوان یک عامل انسجام و پیوستگی اسلامی، بلکه به مثابه یک شعار هویتی در میان مسلمانان بوده است و آنها را در وصف رحمت و تأسی به حضرت محمد(ص) تعین بخشیده است. اینکه برخی از محققان و حتی شرقشناسان بر نقش پیامبر گرامی اسلام(ص) و شخصیت کاریزمای ایشان در ایجاد نوعی از وحدت در تمدن اسلامی تأکید داشتهاند، بخشی از آن برخاسته از سریان ذکر صلوات در میان مسلمانان و تمرینهای روزانه آنها (در جهان اسلام و بلکه حتی مسلمانان ساکن در دنیای غرب) در توجه به رسول رحمت است.
صلوات بدون «تسلیما» فرایند رحمت در نظام مناسبات مسلمانان را کامل نخواهد کرد
نکته مهم و شاید تلخ آنکه هرچند مسلمانان امروز با ذکر صلوات روزانهشان، شبکهای از معانی رحمت را در اندیشه و ایمان خود ایجاد کردهاند و نوعی از فرهنگ متفاوت بر پایه رحمت ساختهاند، اما تتمه صلوات بر پیامبر در آیه 56 سوره احزاب، عبارت «و سلموا تسلیما» کمتر مورد توجه مسلمانان بوده است. تا زمانی که مسلمانان در کنار دعای صلوات بر پیامبر در سبک و سلوک زندگی روزمره خود تسلیمِ گفتهها و دستورات نبی اکرم(ص) نشوند، صلوات به تنهایی فرایند رحمت در نظام مناسبات مسلمانان را کامل نخواهد کرد و وضعیت آزاردهنده و کاریکاتوریِ برخی از جوامع اسلامی را سامان نمیبخشد.
در این باره، توجه به دعای دوم (دعای صلوات) از صحیفه سجادیه که تفسیری از معنای صلوات و فلسفه صلوات بر آن رسول رحمت است میتواند قابل توجه باشد: اینکه پیامبر همه چیز را از دست داد تا رضای خدا را بدست آورد، بدنش را در معرض سختیها و خستگیها قرار داد، با خویشان و بستگانش در راه رضای خدا مبارزه کرد، از نزدیکانش دوری کرد و با دورترین مردم دوستی نمود، از وطن خود به بلاد غربت هجرت نمود و این همه از دستشستنها و بُریدنها را برای دین خدا، آیین الهی، دعوت به طریق خدا و کسب رضای خداوند انجام داد و این چنین رضا و رحمت خدا را به خود جلب کرد. آنچه پیامبر را سزاوار رحمت مستمر الهی و دعای فرشتگان و مؤمنان ساخت، «لا»های بزرگی بود که حضرت محمد(ص) بر آن جرئت و جسارت کرد و از آنها چشم پوشید (اَللّهُمَّ فَارفَعهُ بِمَا کَدَحَ فِیکَ اِلی الدّرَجَه العُلیَا مِن جَنَّتِک).
نفیهای بزرگ تمدنساز
نکته مهم در نهگفتنهای بزرگ پیامبر، یک «نعم» و «بله»ی بزرگی بود که پیامبر بر آن اصرار ورزید و همان بود که نهگفتنهای محمد(ص) را معنا بخشید. آن بله بزرگ توجه به خدای متعال و جلب رضای الهی بود و بس. به بیان امامسجاد(ع) در این دعا، چشمپوشیدنها و دستشستنهای پیامبر همه برای دین خدا، رضای خدا و رسالت الهی بود. همین غایت بزرگ بود که به نفیهای بزرگ پیغمبر معنا داده و پیامدهای بزرگ تمدنی را در پی آورد. بدینسان روشن است که همیشه ترک و نفی و نهگفتنها به معنا منتهی نمیشود بلکه گاهی همین نهها موجب خلأ و پوچی میشود مگر آنکه این سلبها در پرتو یک ایجابی باشد و همان امر ایجابی، نیستی را به هستی تبدیل و آن را ماندگار سازد. کلمه لاالهالاالله در نگاه برخی از اندیشمندان همین جمع و ترکیبی است بین «لا» و «نعم» که آن را زیبا و با معنا میسازد (در این باره میتوانید نوشته «اهمیت فضای خالی در هنر اسلامی» را ببینید).
اکنون تأسی مسلمانان به پیامبر رحمت نیز باید در جمع بین «لا» و «نعم»های بزرگ در جهان امروز اسلام باشد تا جهان کنونی اسلام را مشمول رحمت بزرگ الهی کند. اگر امت اسلام و نخبگان جهان اسلام بر همین منطقِ عمیقِ صلوات استوار بمانند و به «صلوات» و «تسلیم» بهطور توأمان تأسی کنند، بیشک تلخیهای امت اسلام به شیرینی بدل شده و رحمت و رضوان مطلق الهی به طور مستمر شامل حال امت اسلام خواهد شد.
نظر شما